English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
private d. U کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
ordinee U کسیکه تازه درجه شماسی گرفته است
mannerist U کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
agents provocateurs U مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
agent provocateur U مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
wonder worker U کسیکه معجزه میکند
sweater U کسیکه عرق میکند پلوور
sweaters U کسیکه عرق میکند پلوور
watcher U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
lobbyer U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
waxer U کسیکه موم مالی میکند
falconer U کسیکه با شاهین شکار میکند
falconers U کسیکه با شاهین شکار میکند
griper U کسیکه مرتب شکایت میکند
fruitarian U کسیکه با میوه زندگی میکند .
watchers U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
symposiast U کسیکه در بزم شرکت میکند
lobbyist U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
symposiarch U کسیکه جلسهای را اداره میکند
speller U کسیکه لغت را هجی میکند
lobbyists U کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
wool stapler U کسیکه تجارت پشم خام میکند
colonist U کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
colonists U کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
demonstrationist U کسیکه درنمایش هاوتظاهرات انبازی میکند
whitener U شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
garreteer U کسیکه دراطاق زیرشیروانی زندگانی میکند
progress chaser U کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
knobbler U کسیکه سنگ را ازگره صاف میکند
lumberjacks U کسیکه الوار وتیر اره میکند
air controlman U کسیکه حرکت هواپیما را کنترل میکند
engrosser U کسیکه اسنادرابخط درشت پاکنویس میکند
arsonist U کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند
end gatherer U کسیکه اشغال پشم راجمع میکند
dragsman U لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
moonlighter U کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
bedder U لله کسیکه بچه را خواب میکند
spoilsport U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
lumberjack U کسیکه الوار وتیر اره میکند
spoilsports U کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
gauger U کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
disseisor U کسیکه دیگری را ازتصرف ملک خودمحروم میکند
quarterfinalist U کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند
documentarian U کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
foundationer U کسیکه ازدرامدبنگاه وقف شدهای زندگی میکند
jawsmith U کسیکه با محبت زیاد مردم فریبی میکند
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
inlander U کسیکه درون کشور یا دورازمرز زندگی میکند
wine taster U کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
winnower U کسیکه باد افشانی میکند ماشین بوجاری
wire dancer U کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
circumnavigation U کسیکه دورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
rigorist U کسیکه در قوانین مذهبی زیادسخت گیری ودقت میکند
multitudinist U کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
paragraphist U کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
wiseacre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
swamper U ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
itemizer U کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
wise acre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
occidentalist U کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
pain in the neck (ass) <idiom> U کاریا شخص رنجش آور
ultraist U کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
impulsive U کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
thaumaturge U کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
barker U پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
to repeat oneself U کاریا گفته خودرا تکرار کردن
lamber U کسیکه میش را هنگام زاییدن توجه میکند میشی که درحال زاییدن است
ani U سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
urbanite U کسیکه در شهر زندگی میکند شهر نشین
push pop stack U ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
adder U مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adders U مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
patinated U جرم گرفته کبره گرفته
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
repeater U وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
appreciation [awareness] U حس اگاهی
acquaintances U اگاهی
awareness U حس اگاهی
monition U اگاهی
awareness U اگاهی
knowledge U اگاهی
notice U اگاهی
noticing U اگاهی
notices U اگاهی
conscious mind U حس اگاهی
noticed U اگاهی
perception U اگاهی
intimation U اگاهی
consciousness U اگاهی
informational U اگاهی
ideas U اگاهی
intimations U اگاهی
information U اگاهی
advertisements U اگاهی
idea U اگاهی
intelligence U اگاهی
consciousness U حس اگاهی
perceptions U اگاهی
conizance U اگاهی
inkling U اگاهی
i.e. U اگاهی
conscience [archaic for: consciousness] U حس اگاهی
cogency U اگاهی
mindfulness U اگاهی
forebedement U اگاهی از پیش
auguries U پیش اگاهی
informatory U اگاهی بخش
augury U پیش اگاهی
information theory U نظریه اگاهی
informant U اگاهی دهنده
cognizance U شناسایی اگاهی
informants U اگاهی دهنده
awakened U اگاهی یافته
notified U اگاهی دادن
coconsciousness U اگاهی ثانوی
inform U اگاهی دادن
learns U اگاهی یافتن
prescience U اگاهی از پیش
meta knowledge U اگاهی غیرنمادین
learn U اگاهی یافتن
to give to understand U اگاهی دادن
to give the alarm U اگاهی دادن
to give notice U اگاهی دادن
to give intelligence U اگاهی دادن
group consciousness U اگاهی گروهی
informing U اگاهی دادن
notify U اگاهی دادن
letter of a U اگاهی نامه
the infinitive mood U مصدر اگاهی
informs U اگاهی دادن
transinformation U اگاهی متقابل
coconscious U اگاهی ثانوی
to come to know U اگاهی یافتن
apprise U اگاهی دادن
knowledge engineer U مهندسی اگاهی
criminal i. department U اداره اگاهی
foreknowledge U اگاهی از پیش
advertisers U اگاهی دهنده
monitor U اگاهی دهنده
the d. poliee U اداره اگاهی
advertiser U اگاهی دهنده
criminal investigation department U اداره اگاهی
monitors U اگاهی دهنده
knowledge domain U قلمرو اگاهی
class consciousness U اگاهی طبقهای
monitored U اگاهی دهنده
notifying U اگاهی دادن
knowledge base U پایگاه اگاهی
conversance U اگاهی کامل
notifies U اگاهی دادن
apprises U اگاهی دادن
apprising U اگاهی دادن
precognition U پیش اگاهی
knowlege representation U نمایش اگاهی
foredknowlege U اگاهی از پیش
conversancy U اگاهی کامل
alarm U : هشدار اگاهی از خطر
foretold U از پیش اگاهی داد
Scotland U اداره اگاهی در لندن
alarum U : هشدار اگاهی از خطر
we are informed by him that U محترما` اگاهی میدهد که
alarmingly U : هشدار اگاهی از خطر
immediacy U اگاهی حضور ذهن
alarms U : هشدار اگاهی از خطر
foretell U ازپیش اگاهی دادن
alarmed U : هشدار اگاهی از خطر
sciences U علم طبیعی اگاهی
subliminally U خارج ازمرحله اگاهی
subliminal U خارج ازمرحله اگاهی
foreknow U از غیب اگاهی داشتن
foretelling U ازپیش اگاهی دادن
for your information U برای اگاهی شما
foretells U ازپیش اگاهی دادن
science U علم طبیعی اگاهی
sensibleness U عملی بودن اگاهی
dope U اگاهی داروی مخدر
dopes U اگاهی داروی مخدر
you are advised that U به شما اگاهی میدهد
briefest U کوتاه کردن اگاهی دادن
to keep the track of something U پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
monitory U وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
briefer U کوتاه کردن اگاهی دادن
briefed U کوتاه کردن اگاهی دادن
brief U کوتاه کردن اگاهی دادن
enlightement U روشنی فکر اگاهی حقیقی
to obtaini. on anything U درباره چیزی اگاهی یافتن
self awareness U اگاهی از خود خویشتن شناسی
intelligently U از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
know allmen by these presents U بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
it came to my knowledge U من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
forecasts U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasted U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecast U از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
i have no idea of that U هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
to off an agreement U قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com